سری بازیهای ترسناک Alone in the Dark، به نوعی پدرخوانده این ژانر (survival horror) محسوب میشوند اما مدتی است که خبری از این مجموعه شنیده نمیشود. حال در این مقاله قصد داریم تا نگاهی به مجموعه بازی Alone in the Dark بیندازیم. با اعوجاج همراه باشید.
هر موقع سخنی از برترین سری های ترسناک و بقا شنیده می شود، ذهن بسیاری از بازیکنان به سمت سری های موفقی نظیر سایلنت هیل، رزیدنت ایول، اوت لست و امنیژا می رود. هر چند این سری ها بیشتر از آن چه که فکرش را بکنید شایسته ستایش هستند و در طول سالیان سال، بازی های سرگرمکننده و جذابی را تحویل صنعت بازی های ویدئویی داده اند. کافی است تا سری به بازی های مختلف سری های ذکر شده بزنید تا بهتر متوجه شوید. سری بازی ترسناکی که اخیرا کمتر کسی از آن خبر دارد و خبری از آن منتشر نمی شود سری Alone in the dark است. این قضیه مقداری ناراحتکننده است زیرا که اگر صحبت از بازی های قابل احترام در سبک ترسناک بقا باشد، قطعا نام نبردن از این سری کم لطفی است.
طراحی هنری بازی اریجینال این مجموعه با پس زمینه های از پیش رندر شده شاید نظر طرفداران رزیدنت ایول را جلب کند اما این عنوان در آن زمان به عقیده بسیاری از سری رزیدنت ایول جلوتر بود. با آن سطح نوآوری شگفت انگیز در ژانر وحشت که آن زمان به سختی یک ژانر مستقل در نظر گرفته می شد، انتظار می رفت این فرنچایز دنباله دار باشد و به عنوان یک سری کلاسیک همانند مجموعه های ذکر شده هر از گاهی شاهد نسخه جدید آن باشیم اما انتظارمان بیهوده بوده است.
آخرین بازی منتشر شده از سری در سال ۲۰۱۵ عرضه شد. شاید از آن زمان تاکنون مدت زیادی نگذشته باشد اما به ندرت می توان مشاهده کرد که عرضه نسخه جدید یک سری دنباله دار، ۶ سال طول بکشد. چه اتفاقی می افتد که فرنچایزی که یگی از پایه گذاران ژانر وحشت در بازی های ویدئویی بوده است، این گونه به تاریکی فرو می رود؟
اولین نسخه از سری Alone in the dark با همین نام در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. داستان کلی بازی شامل یک عمارت قدیمی، خودکشی صاحب قبلی آن و یک پیانوی قدیمی و باارزش در خانه است که یکی از المان های اصلی داستان به شمار می رود. البته به محض نمایان شدن هیولاها و ترسناک شدن بازی، داستان آن پیچش های مختلفی پیدا می کند و از هر لحاظ پیش درآمد چیزی بود که اکنون به عنوان ژانر ترسناک بقا می شناسیم. فردریک رینال پس از الهام گرفتن از کار خود بر روی یک بازی متفاوت، پروژه را کارگردانی کرد.
پس زمینه های استاتیک به همراه اشیاء و کاراکترهای سه بعدی با در نظر گرفتن محدودیت های سخت افزاری و نرم افزاری آن زمان، گزینه های خوبی برای ایجاد لحنی سینمایی بود. داستان بازی در مقایسه با بازی های آن زمان که بعضا داستان نداشتند یا دارای داستانی ساده و کار راه انداز بودند، بسیار بهتر بود. آن زمان بازی ها بیشتر برروی اکشن های سریع متمرکز بودند. این بازی نیز اما تمرکز خود را برروی جو و اتمسفر تاریک خود گذاشته بود. این مورد نقطه عطف بازی در آن زمان محسوب می شود. علی رغم انتشار بازی با مشکلات گرافیکی و باگ هایی که استودیو زمان کافی برای رفع آن ها نداشت، بازی عرضه شد و تقریبا در تمامی رسانه های تخصصی آن زمان در دنیا مورد استقبال قرار گرفت. البته مشکلاتی نظیر کندی حرکت شخصیت و مبارزات خسته کننده در مواردی اشاره شده بود اما به صورت کلی مورد تحسین منتقدان و بازیکنان قرار گرفت و ساخت دو نسخه بعد آن برای تکمیل سهگانه قطعی شد.
بازی دوم مجموعه نیز پتانسیل های فراوانی داشت اما در عرض یک سال عرضه شده بود و گیم پلی بازی هر چند تاکید بیشتری برروی مبارزات داشت اما همچنان دست نخورده به نظر می رسید. در واقع به نظر می رسید استودیو سازنده بازی در آن زمان انتقادات مربوط به کامبت بازی را جدی گرفته بود و در نسخه دوم برروی آن تمرکز کرده بود. البته که داستان و اتمسفر تاریک بازی در این نسخه نیز قابل توجه بود. ادوارد کارنبی بازگشته بود و این بار در داستان شاهد روح دزدان دریایی خبیث و مرگ های مرموزی بودیم که شباهت های زیادی به داستان های لاوکرفت داشت. از منظر گرافیکی نیز بازی برروی پلی استیشن یک پیشرفت کرده بود و شاهد تکسچرهای باکیفیت تر و نرخ فریم بالاتر نسبت به نسخه قبل بودیم. در ادامه Alone in the Dark 3 فلاپی دیسک ها را پشت سر گذاشت و روی CD-ROM برای رایانه های شخصی منتشر شد.
این پیشرفت راه را برای فضای ذخیرهسازی بیشتر، کیفیت گرافیکی بهتر و صداگذاری با کیفیت تر باز کرد. هر چند این پتانسیل چندان مورد استفاده قرار نگرفت اما این عنوان نسبت به دو نسخه قبلی از لحاظ معیارهای گفته شده پیشرفت کرده بود که البته طبیعی به نظر می رسید و به ویژه شاهد صداگذاری های باکیفیت تر بودیم. داستان در غرب وحشی اتفاق می افتاد و ادوارد کارنبی این بار در مقابل ارواح گاوچران قرار می گرفت که به صورت کلی نسبت به دو نسخه قبلی پسرفت به نظر می رسید. بازی هر چند از لحاظ گرافیک، گیم پلی و المان های اکشن پیشرفت هایی داشت و بهتر از دو نسخه قبلی بود اما از منظر ترس و فضاسازی شاهد افت کیفیت بودیم. شاید به همین دلیل بود که سری پس از نسخه سوم برای مدت زیادی در خفا فرو رفت و نسخه چهارم پس از هفت سال و در نسلی جدید منتشر شد.
در ادامه نگاهی به مجموعه بازی Alone in the Dark، به دوران پلی استیشن ۲ و اکس باکس می رسیم. این دوران با بازی های ترسناک موفقی منتشر شده بود. از سری رزیدنت ایول گرفته تا سایلنت هیل و فتال فریم همگی تا آن موفق به موفقیت نسبی رسیده و اسم و رسمی برای خود به دست آورده بوند. در آن زمان سازنده Alone in the dark به ناشر تبدیل شده بود و آن ها نیز این موفقیت ها را برای خود می خواستند. به همین منوال بازی Alone in the Dark: The New Nightmare در سال ۲۰۰۱ برروی پلتفرم های مختلف عرضه شد. از رایانه های شخصی و دریم کست گرفته تا پلی استیشن ۲ و حتی پلی استیشن ۱ همگی میزبان بازی جدید این مجموعه ترسناک بودند. بازی به صورت کلی سطح قابل قبولی داشت با این که استودیو سازنده آن تغییر کرده بود. کارنبی با اسلحه ریولور خود و انتخاب های پروتاگونیستی که سری با آن شناخته می شد، بازگشته بودند. این بازی همچنین دارای گیم پلی آهسته تری بود که مجموعه به آن شناخته می شد اما با این حال با ظهور قدرت های بزرگی نظیر سایلنت هیل، چهارمین نسخه از سری تنها در تاریکی بازی متوسط و فراموش شدنی به نظر می رسید.
این واقیت که نسخه پلی استیشن ۲ بازی حتی عرضه رسمی در ایالات متحده نداشت به آن ضربه زد. قرار دادن این بازی روی PS2 و در ایالات متحده احتمالاً بهترین مکان برای آن بود، با این حال عرضه این نسخه لغو شد. جالب است بدانید که این نسخه حتی در ژاپن عرضه رسمی دریافت نکرد و در فضای رقابتی این ها مواردی بود که بسیار تاثیر گذار ظاهر می شد.
گیم پلی آهسته به همراه لانچ های پراکنده بازی در نهایت باعث سقوط آن شد و این سری در نسل جدید ریبوت شد که ایده بدی به نظر نمی رسید. بازی جدید بار دیگر Alone In The Dark نامیده شد و با تغییراتی اساسی در گیم پلی نظیر تغییر زاویه دوربین مشابه بازی های اکشن ماجراجویی و امکان شکستن موانع و آتش زدن اشیاء همراه شده بود. ایده های جذابی که اما به دلیل خسته کننده بودن بازی چیز زیادی به آن اضافه نکردند. مطمئناً این عنوان یک بازی بد نبود، اما فقط با ایده های خود آن قدر کار نکرد که بتواند در دنیایی که تقریباً به طور کامل این مجموعه را فراموش کرده بود، مورد توجه قرار گیرد. همچنین بازی دست به دست شده و به دست کمپانی آتاری افتاد اما دور از ذهن به نظر می رسید که شاهد عنوانی باشیم که روح مجموعه را به آن برگرداند.
در انتهای مطلب نگاهی به مجموعه بازی Alone in the Dark، به بازی اخر مجموعه می رسیم. عنوانی با نام Alone in the Dark: Illumination که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. با تیمی دیگر پشت بازی این بار کنترل تد کارنبی را برعهده داشتیم که از تبار ادوارد بود به همراه سه کاراکتر دیگر به صورت کوآپ آنلاین قابل بازی بود که به نوعی اولین بازی در سری با این مکانیزم محسوب می شد. بار دیگر ایده بدی در کار نبود اما به خوبی پرداخته نشده بود و نه تنها روح سری را نابود کرد بلکه در سبک جدیدی که انتخاب کرده بود چیزی برای عرضه نداشت. البته این به این معنا نیست که بازی نقاط مثبت ندارد. گان پلی بازی خوب کار شده بود و گرافیک بازی در آن زمان قابل قبول محسوب می شد اما در رقابت با سایر بازی های مشابه که در آن زمان وجود داشت، شکست خورد.
با این شکست به نظر نمی رسد شاهد نسخه جدیدی از مجموعه باشیم. قطعا بسیاری هنوز از وجود این سری آگاه هستند اما آگاهی تنها نیمی از کار است. شما باید همچنین بازی جذابی بسازید که به مردم دلیلی بدهد که به جای عنوانهای دیگر آن را تجربه کنند و این همان چیزی است که سری به مدت ۲۰ سال است که آن را فراموش کرده است.