یک جمله را در ذهنتان تصور کنید و ناگهان همان جمله روی صفحهنمایش ظاهر شود، بدون اینکه چیزی تایپ کرده یا گفته باشید. این مثل یک صحنه از سریال «بلک میرر» به نظر میرسد، درست است؟
اما واقعیت این است که هوش مصنوعیهایی در حال توسعهاند که دقیقاً همین کار را انجام میدهند. حتی نیازی به چیپ مغزی تهاجمی ایلان ماسک نیست.
چگونه هوش مصنوعی افکار را میخواند؟
شاید نام «نورالینک» را شنیده باشید؛ یک چیپ کوچک که فعالیتهای عصبی مغز را میگیرد و به صورت بیسیم به کامپیوتر میفرستد. این فناوری هنوز در مراحل اولیه است، اما کارهای شگفتانگیزی انجام میدهد.
در نمونههای نمایشی اخیر، فردی که فلج است میتواند تنها با ذهن خود، مکاننمای نشانگر روی صفحه را کنترل کند. شرکت امیدوار است روزی این چیپ به افراد فلج کمک کند تا دوباره راه بروند و حتی تلپاتی را ممکن سازد.
اما مشکل اینجاست که نصب نورالینک نیاز به جراحی مغزی پرخطر دارد. این نوع کاشتن چیپ فقط برای افرادی با ناتوانیهای شدید منطقی است و احتمالاً برای اکثریت مردم ارزشش را ندارد.
مغز شما یک پخشکنندهی مخفی است
جالب است بدانید برای خواندن فعالیت مغز نیازی به کاشت چیپ داخل مغز نیست؛ میتوان از امواج مغزی بهره برد.
وقتی یک نورون در مغز شما فعال میشود، جریان الکتریکی بسیار کوچکی از خود ساطع میکند. به تنهایی این جریان برای اندازهگیری از خارج مغز بسیار ضعیف است، اما نورونها تمایل دارند همزمان با هم فعال شوند.
وقتی هزاران نورون در مغز با ریتمی هماهنگ شلیک میکنند، سیگنال الکتریکی آنقدر قوی میشود که روی پوست سر قابل تشخیص است. مثل صدای تشویق هماهنگ هزاران نفر در ورزشگاه که از فاصله دور هم حس میشود. به همین ترتیب، پوست سر شما همیشه پر از فعالیتهای الکتریکی است.
امواج مغزی همان الگوهای ریتمیکی هستند که نشاندهنده آنچه مغز شما به صورت زنده فکر میکند و انجام میدهد، هستند. بعضی از این الگوها حالت استراحت و آرامش را نشان میدهند، برخی تمرکز یا حل مسئله را، و بعضی دیگر گویای مونولوگهای درونی شما هستند. چالش اصلی این است که بتوانیم این الگوها را از هم تشخیص دهیم و الگوهای معنادار را از نویز جدا کنیم.
ایده اصلی این است: هوش مصنوعی را آموزش دهیم تا این امواج را تفسیر کند و از میان نویز، معنی آنها را استخراج کند. و به شکل شگفتانگیزی، این کار جواب میدهد.
لطفاً بیحرکت باشید، ماشین در حال اسکن ذهن شماست
در یک آزمایش آزمایشگاهی، به فرد جملهای خوانده شد:
«من هنوز گواهینامه رانندگیام را نگرفتهام.»
او هیچ کلمهای نگفت و تایپ نکرد، فقط گوش داد در حالی که دستگاهی غیرتهاجمی مغز او را اسکن میکرد.
هوش مصنوعی در همان لحظه این اسکن را خواند و متن خروجی آن چنین بود:
«او حتی هنوز رانندگی یاد نگرفته است.»
توجه کنید که ورودی به صورت کلمه به کلمه تکرار نشده است؛ این هوش مصنوعی معنی و مفهوم افکار فرد را استخراج کرده است. این همان معنای واقعی «خواندن ذهن» است.
این سیستم به «رمزگشای معنایی» معروف است و از اسکنهای دستگاه fMRI برای رمزگشایی فعالیت مغزی استفاده میکند. شرکتکنندگان یا به آنها داستانی گفته میشود یا از آنها خواسته میشود به داستانها فکر کنند، و این برای هوش مصنوعی کافی است تا افکارشان را ترجمه کند.
یکی از شرکتکنندگان جمله زیر را شنید:
«آن شب، به اتاق خوابمان که قبلاً بود رفتیم و چون نمیدانستم چه کار کنم، چراغها را خاموش کردم و روی زمین دراز کشیدم.»
هوش مصنوعی فعالیت مغزی او را بررسی کرد و ترجمهاش این بود:
«ما به اتاق خواب خوابگاه برگشتیم. هیچ ایدهای نداشتم تخت خوابم کجاست. فقط فرض کردم روی آن میخوابم، اما به جای آن روی زمین دراز کشیدم.»
این سیستم فراتر از گفتار عمل میکند. وقتی شرکتکنندگان ویدئوهای بیصدا تماشا میکنند، هوش مصنوعی میتواند بخشی از آنچه میبینند را به شکلی روایت کند که انگار افکارشان را بر اساس ورودی بصری رمزگشایی میکند.
دیدن جهان از چشم دیگران
به این تصویر نگاه کنید.
یک داوطلب به مدت یک ثانیه به تصویر سمت چپ نگاه کرد در حالی که در دستگاه fMRI بود. یک هوش مصنوعی فعالیت مغزی او را خواند و تجربه دیداری داوطلب را در تصویر سمت راست بازسازی کرد.
این بازسازی همیشه دقیق و کامل نیست، اما بسیار به تصویر واقعی نزدیک است.
محققان متا این رمزگشایی چشمگیر را فراتر بردند. با استفاده از دستگاه مغناطیسنگاری مغز (MEG)، هوش مصنوعی میتواند ورودیهای بصری را در زمان واقعی یا نزدیک به آن رمزگشایی کند. نتیجهای شفاف و کامل ایجاد نمیکند، اما جریان تصویری دیداری مغز را بازسازی میکند؛ یک فید مداوم و متغیر از آنچه مغز در هر لحظه میبیند.
در پروژهای دیگر، متا با استفاده از همین دستگاهها توانسته کلمات و جملات کامل را فقط از سیگنالهای مغزی بازسازی کند.
صحبت با الکسا با ذهن خود
تکنولوژیهای گفته شده تاکنون به تجهیزات سنگین و پیشرفته آزمایشگاهی نیاز دارند، اما سیستمهای پوشیدنی و کاربردیتری هم در حال توسعهاند.
دستگاه پوشیدنی AlterEgo به شما اجازه میدهد بدون گفتار یا حرکت، با کامپیوترها و چتباتهای هوش مصنوعی صحبت کنید. وقتی فکر میکنید بخواهید حرف بزنید، قبل از تلفظ کلمه، فعالیتهای عضلانی نامحسوسی در فک و سر شما رخ میدهد. این دستگاه این سیگنالهای عضلانی را گرفته و به ورودی قابل خواندن توسط کامپیوتر تبدیل میکند. سپس کامپیوتر خروجی صوتی را از طریق استخوانها به گوش شما میرساند.
پس میتوانید بیصدا بگویید: «الکسا، موسیقی پخش کن» و «در حال پخش موسیقی» را از طریق انتقال استخوانی بشنوید، بدون اینکه صدایی تولید یا هدفون بپوشید.
این دقیقاً خواندن ذهن نیست، چون دستگاه احساسات یا افکار شما را تفسیر نمیکند، بلکه فقط راهی برای تعامل با کامپیوتر با استفاده از مونولوگ درونی شما است.
هوش مصنوعیهای خواندن ذهن واقعاً چه کار میتوانند بکنند؟
این هوش مصنوعیها هنوز بیشتر در آزمایشگاهها هستند، اما کمکم وارد دنیای واقعی میشوند و دنیای جدیدی از تعامل با کامپیوترها را باز میکنند.
بازگرداندن صدا به افراد معلول
اولین و مهمترین کاربرد این فناوری، کمک به افرادی است که توانایی حرکت یا صحبت ندارند. این افراد معمولاً باید با تکنولوژیهای کند و محدود مثل ردیابی چشم پیام ارسال کنند. سیستمهای هوش مصنوعی مانند این رمزگشاها یا AlterEgo میتوانند افکار داخلیشان را سریع به گفتار تبدیل کنند و صدایشان را بازگردانند.
ابزارها و امکانات دسترسی جدیدی میتوانند بر پایه این سیستمها ساخته شوند که نیاز به تایپ، صحبت یا حرکت را حذف کنند و برای کسانی که نمیتوانند صحبت کنند، راهی ساده و شفاف برای ارتباط فراهم کنند. به جای انتخاب حروف با چشمک زدن، آنها میتوانند فقط با فکر کردن تایپ کنند یا ویلچر را کنترل کنند.
ورودی با سرعت فکر
به جای کیبورد، ماوس، لمس یا صحبت، این هوش مصنوعیها میتوانند رابطهایی بسازند که فقط با فکر کار کنند. وقتی این فناوریها پیشرفت کنند، میتوانید فقط با فکر کردن به اسکرول یا جستجو، گوشی یا لپتاپ خود را کنترل کنید. AlterEgo همین حالا هم گفتار زیرزبانی مثل «چراغها را خاموش کن» را میفهمد و به عنوان ورودی میگیرد.
رابطهایی که بر اساس رمزگشایی افکار ساخته شدهاند، تقریباً لحظهای عمل میکنند. نه مثل تایپ کردن نیاز به تلاش دارند و نه مثل تشخیص گفتار کند و دست و پا گیر هستند.
رابطهای مغز به صفحه نمایش
در آینده، ممکن است حتی نیاز نباشد درون خودتان حرف بزنید. این فناوری نیاز به تایپ را کاملاً حذف میکند. ایدههایتان مستقیماً از مغز به صفحه نمایش منتقل میشوند. این نه تنها نحوه نوشتن را تغییر میدهد، بلکه معنای نوشتن را هم دگرگون میکند.
میتوانید یادداشت بردارید، با ذهنتان آهنگها را رد کنید، یا با سرعت فکر کد بنویسید. فناوری تبدیل مغز به متن متا هنوز در مراحل ابتدایی است، اما به طور مداوم حدود ۶۰ کلمه در دقیقه را ثبت میکند که دو برابر سرعت متوسط تایپ است.
از آنجا که رمزگشای بینایی آنی مانند MEG متا میتواند محتوای تصویری داخل مغز را بخواند، آن محتوا خودش میتواند به عنوان ورودی برای کامپیوتر استفاده شود. به جای اینکه بخواهید به کلمات فکر کنید، میتوانید تصویری را تصور کنید و آن تصویر (یا چیزی نزدیک به آن) روی صفحه نمایش ظاهر شود.
در حال حاضر، این فناوری برای رمزگشایی ساختارهای ذهنی درونی استفاده میشود، اما روزی این تکنولوژی میتواند به شما کمک کند که در جلسهها به صورت مخفیانه پیام بفرستید.
چرا این فناوری هنوز آماده عرضه به بازار نیست؟
فناوری خودش درست و کارا است، اما دلیل اینکه رمزگشاهای معنایی هنوز در دنیای واقعی استفاده نمیشوند این است که هنوز عمومی و همهجانبه نشدهاند.
نیاز به آموزش زیاد
برای اینکه یک رمزگشای معنایی برای فردی کار کند، باید ساعتها روی آن شخص آموزش داده شود. این یعنی شرکتکننده باید ساعتها داخل دستگاه fMRI بماند و داستان گوش کند تا هوش مصنوعی بتواند الگوهای فعالیت عصبی آن فرد را شناسایی کند.
همچنین اگر فرد همکاری نکند، خروجی هوش مصنوعی خراب میشود. این رمزگشا فکرها را «سرقت» نمیکند چون فقط تا زمانی که فرد بخواهد میتواند آنها را تفسیر کند. اگر فرد فکر نکند یا به چیز دیگری فکر کند، سیستم فقط نویز تولید میکند.
نیاز به تجهیزات سنگین آزمایشگاهی
رمزگشاهای مغز به صفحه یا فکر به تجهیزات آزمایشگاهی بسیار پیشرفته نیاز دارند. دستگاه MEG متا که تصویربرداری زنده و تبدیل فکر به متن را ممکن میسازد فقط در اتاقی با محافظت مغناطیسی کار میکند و افراد باید کاملاً بیحرکت بمانند، وگرنه خروجی تار میشود.
حتی AlterEgo که به جای امواج مغزی به حرکات کوچک عضلات تکیه دارد، فقط قادر به شناسایی عبارات کوتاه و از قبل آموزش داده شده است و جملات پیچیده یا طولانی را نمیفهمد.
دقت همیشه کامل نیست
یک نکته دیگر هم وجود دارد: دقت هنوز کامل نیست. رمزگشای معنایی که معنای پشت فکرها را گزارش میکند، تنها حدود ۵۰٪ مواقع معنی درست را میگیرد. هوش مصنوعی رمزگشای مغز متا حدود ۸۰٪ دقت دارد.
آیا این فناوری پایان حریم خصوصی خواهد بود؟
در وضعیت فعلی، ما وارد قلمروی کاملاً ناشناختهای شدهایم. به محض اینکه یک فکر بتواند دیجیتالی شده و ضبط شود، خودسانسوری آغاز میشود. مسئله فقط رازهای پنهان در ذهن نیست؛ بلکه آزادی فکر کردن بدون زیر نظر بودن است. اگر هر کسی بتواند افکار ما را مشاهده، ضبط و پخش کند، ما شروع به ویرایش افکارمان در درون خود خواهیم کرد.
اگر این دادهها مثل تاریخچه مرورگر، بیرون از مغز ما زندگی کنند، چه کسی حق دسترسی و مالکیت آنها را خواهد داشت؟
آیا ممکن است دادگاه بدون شواهد یا شاهد دیگر، دستور دسترسی به ذهن شما را صادر کند؟ شاید رواندرمانگران دیگر نیازی به پرسیدن سوال نداشته باشند و فقط به افکار شما نگاه کنند.
شرکتها همین حالا هم در حال استخراج بیوقفه دادههای دیجیتال ما هستند تا هر قطعه اطلاعاتی را که میتوانند به دست آورند. وقتی افکار در دنیای واقعی دیجیتالی شوند، میتوانند به ابزاری بسیار نفوذی تبدیل شوند تا الگوریتمها و تبلیغات هدفمند را دقیقتر کنند. مثلاً آمازون ممکن است دقیقاً بداند شما چه چیزی میخواهید بخرید و پیش از اینکه خودتان متوجه شوید، پیشنهاداتی به شما بدهد.
فناوری خواندن ذهن همین حالا وجود دارد. اما آنچه باید دید این است که وقتی این فناوری به بازار بیاید، جهان چگونه تغییر خواهد کرد.